راه شب

گامى در جهتِ شادى


مدرسه؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مدرسه : زندان آلکاتراس

زنگ مدرسه
: حمله آپاچی ها

معلمان مدرسه : جنگجویان کوهستان

رفتن به پای تخته سیاه : عملیات کرکوک

بـیرون از مـدرسه : خارج از محدوده ۱۸قـدم

نگاه دانش آموز به معلم
: می خواهم زنده بمانم

تعطیلات مدرسه : روزهای خوش زندگی

گرفتن نمره ۲۰ : یک بار برای همیشه

امتحانات شهریور : شانس زندگی

اخراج ازمدرسه : مهاجرت

تقلب : چشم هایم برای تو

کارنامه : آن سوی آتش

مبصر : افعی

زنگ زیست : راز بقا

دفتر مدرسه : منطقه ممنوعه

پنج شنبه ها: خانه دوسـت کجاست

بردن کـارنامه به خانه : خانه در آتش

کارنـامه تـجدیدى : سالهای دور از خانه

انجمن مدرسه : ارتش سرى

 

دو شنبه 30 خرداد 1390برچسب:,

|
 
دوران دبیرستان...

سلامببخشید خیلی وقته نیومدم!بالاخره درسو امتحانام تموم شد

امسال سال خوبی بود و بهترین سال تحصیلی من بود،در کل خیلی خوش گذشتو همه هم به من علاقه ی خاصی پیدا کرده بودن!از بس که زبون میریزمو خودشیرینو  شیطونم!خدایا عاقشتم ...خدایا شکرت

مدرسمون مارو هیچ جا نمیبرد تا اینکه من رفتم مخ همشونو ریختم تو فرغونو راضیشون کردم بردنمون مسافرت!توی اردیبهشت یه اردوی ۵روزه به:کاشان،ابیانه،مشهد اردهال،محلات،نیاسر،ودر آخر اصفهان برد که خیلی خیلی خوش گذشت!ما اصلا شیطونی نکردیم،شبا تا صبح بیدار نمیموندیم،میذاشتیم مسئولای زحمت کش با خیال راحت و با آرامش تا صبح بخوابن...جوراب هیچ کس بو نمیداد،بچه ها مانتوی گرون قیمت منو تا صبح زیر سر خودشون نمیذاشتن،به راننده نمیگفتیم چپ کن بخندیم،چای باد آور به مسئولین زحمت کش نمیدادیم....من بچه ها رو گول نمیزدم بگم بریم سوار کشتی صبا شیم بعدش بفهمن لنجره....دوستای من اصلا به دخترای تیتیش مامانی از اونایی که مثل ۲۰۶صندوق دار راه میرن متلک نمینداختن... تو اصفهان از فرط گرسنگی رفتیم با دوستام و یکی از مسئولین زحمت کش ساندویچی نزدیک هتل بعد تا اومدیم بخوریم پسره از روی شیرین کاری شروع کرد از حال بهم خوردن دیروزش با تمام جزئیات واسه دوستش تعریف کردن

هرجا میرفتیم سر من دعوا بود که من باکدوم گروه  ده نفره باشم هرچی میگم بابا من متعلق به همه ی شمام

یه جاشم یه سوتی بازی حسابی شد...یکی از این مسئولین زحمت کش محترم پسرقند عسلشو که خیلی سوالای عجیب غریب می پرسید داد به ما!رفتیم تو یه مغازه خرید کنیم یه حاج آقایی اونجا بود!یه دفعه ای طاها بلند گفت خاله آخوندا هم آدمن؟فقط نمیدونستیم از کدوم طرف در بریم!۳تا راه بیشتر نداشتیم:۱.دود شیم بریم هوا۲.آب شیم بریم زمین۳.یا این که جوابشو بدیم!روحانیه مهربون بود دست کشید رو سرش گفت آره عزیزم آدمن!اینم به خیر گذشت....کلا خاطرات خوبی بود....

همه چی تموم شد

 

 

دو شنبه 30 خرداد 1390برچسب:,

|
 


به وبلاگ شخصى من خوش آمدید! دیدیم جاده گلی زندگی خیسه خواستیم ما هم ردپا بذاریم...
raheshab2012@gmail.com

 

مريم

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان راه شب و آدرس raheshab.LoxBlog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





عشق جالب!!
شب زده
زخم قلم
دوست جون جونی من
یور پاتوق،پاتوق ستاره آسمان
بهترین لحظات را با ما تجربه کنید
هر مدلى كه بخواى،لباس،ارايش...
راه بى پايان
بهترين سايت مشاوره
راه شب
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

 

 

یه کلام از مادر عروس
یکی از این جملات را انتخاب کن
گاهی....
یه مشکلی پیش اومده........
خیالت راحت....
از دوستم..
سلام!امروز من 3روزمه....
سفری بازنگشتنی......
خداجونم تا فردا صبح!
جدیدترین شعر سهراب
نگاه خداجونمون....
آغوش تو مهربونم....
یار همیشگی من....
اینم واسه تو ...دوست دارم
مخصوص....
تقدیم به بهترین کس زندگیم ....
یکی از گل خشکلای کلاسمون
وقتی دخترا به سربازی میرن!
روز نوشت...
آرزوی بچگی....

 

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 41
بازدید هفته : 58
بازدید ماه : 109
بازدید کل : 60433
تعداد مطالب : 61
تعداد نظرات : 45
تعداد آنلاین : 1



<-PollName->

<-PollItems->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 41
بازدید هفته : 58
بازدید ماه : 109
بازدید کل : 60433
تعداد مطالب : 61
تعداد نظرات : 45
تعداد آنلاین : 1


خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید